«علی» از فقر می ترسد؟«علی»به فقر،شکوه و افتخار بخشیده است؛به فقر،غنا و استغناء داده است.روحی را که در زیستن نمی گنجد،دلی را که از این دنیا بزرگتر است،چه چیزی در زندگی و در جهان هست تا به دردش آورد؟
از دشمنی ها و دشنام ها می هراسد؟زوزهء سگان،چگونه مهتاب را پریشان می تواند کرد؟اتّهام؟دامان دریا را لعاب کدام پوزه ای می تواند آلود؟
«آن گاه که من نباشم،شکم گندهء گلوگشادی شما را وا می دارد که به من تهمت زنید و دشنام دهید،که برای من زکات است و برای شما نجات»!
اکنون این مرد،تنها در این صحرا،چرا چنین هراسان و نگران است؟چرا چنین سراسیمه به اطراف می نگرد؟چرا؟
«علی» از چه می ترسد؟
«علی» از چه می ترسد؟«علی» چرا می نالد؟
این دو پرسشی است که همواره در تاریخ مطرح است؛و با شگفتی از آن سخن می گویند.و دریغا که شیعیان «علی» نیز هیچ کدام آن را ندانسته اند،هیچ کدام.توجیه و تفسیر برخی از علمای شیعه نیز چنان زشت است و سطحی،که من از یادآوری اش نفرت دارم.غالباً شیعیان می گویند«علی» از این که حقّش را در خلافت غصب کرده اند و محرومش کردند،ناله می کند!! وای که این سخن از زبان شیعیان شنیدنش،برای «علی» دردآور است!
«علی» از چه می ترسد؟
«علی» از چه می نالد؟
«علی» در طول چهارده قرن،چشم به راه شیعه ای است که بدین سؤال پاسخ گوید؛و هنوز نیافته است.
ادامه دارد...